محل تبلیغات شما

یکی از فامیلامون تو بیمارستان دولتی ماما ست.

تعریف میکرد که یه دختر 14 ساله رو با دلدرد آوردن بیمارستان معاینه ش کردیم دیدیم داره زایمان میکنه!

به خواهرش گفتیم غش کرده و گفته نه امکان نداره هنوز مجرده این!

اون دختره هم یه ریز گریه میکرده

خلاصه سرپرستار اومده و به دختره گفته باید بگی بابای بچت کیه وگرنه زنگ میزنم به پلیس .

اونم میگه که یه برادر نانتی 17 ساله داره که بهش میکرده!

فقط یک صحنه! یک لحظه خودمو گذاشتم جای دختره و سعی کردم بفهمم چه عذابی میکشه

تو همین یک لحظه شکستم!

آخه چجوری بعضی ها میتونن اینقدر حیوون باشن؟؟

بعد این دختر تو چه عذابی بوده و نتونسته حرفی بزنه

حتی فهمیده حامله س و نتونسته کاری کنه

میدونی بعضی وقتا کلمات ناتوانن از نوشتن همه ی این احساسات

یهو توی همون چمع که این قضیه عنوان شد یکی گفت بیچاره باباهه این دخترشه اون پسرش چیکار میخواد بکنه؟!

و من در نهایت فکر کردم که آخرش همه ی کتک ها رو باید دختره بخوره

همه ی تقصیرها میشه گردن کسی که هیچ کاره س!

آخرش حتما به دختره میگن تو هرز بودی!

آتیش گرفتم

فقط تنها دلخوشیم این بود که این دختر خواهری داره که حمایتش میکنه!

یه صدایی ته دلم میگه پس سرنوشت بچه ش چی میشه؟؟

23- عذاب هایی که میکشند!

21- اما تو کوه درد باش، طاقت بیار و ..

20- پول یا علاقه، مسئله این است!

دختره ,یه ,ی ,یک ,تو ,دختر ,چه عذابی ,همه ی ,که یه ,داره که ,به دختره

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها