محل تبلیغات شما

سلااام

خب اینجانب دوباره خانه دار شده و از دربه دری درآمدم!

از دیشب دوباره به خونه خودمون کوچ کردیم

کارامون تقریبا رو برنامه پیش رفت غیر از نصاب پرده که دیروز از صبح تا شب علافمون کرد آخرش هم یه پرده موند !

راجع به کار دومم یادم نمیاد چقدر اینجا نوشتم! (حافظه در حد ماهی، 8 ثانیه فقط)

ولی خلاصه ش اینه که این شرکتی که الان کار میکنم دو روز در هفته نمیرم سرکار

در راستای افزایش قیمت دلار و هزینه ها البته تصمیم گرفتم یه منبع درآمد دیگه هم درست کنم واسه خودم

قبلا تو همین شرکت یه مهندس مشاوری داشتیم که یه کاری واسه شرکت انجام میداد که من خیلی بهش علاقه داشتم چند باری هم به من پیشنهاد داده بود که برم باهاش کار کنم که بنا به دلایلی نشد.

وقتی تو فکر شغل دوم بود اتفاقی دوباره تونستم با این مهندس مچ بشم و قرار شد اون دو روز در هفته رو هم برم پیش اون و ساعتی پولشو بگیرم.

از اول هم مهران ناراضی بود. هیچ وقت نفهمیدم دقیق چرا ولی هر روزی که رفتم پیشش کلی غر زد.

ولی چون این کار، کاری بود که واقعا دوستش داشتم مقاومت کردم!

ماه اول رفتم سرکار. خیلی هم خوب بود. هم من راضی بودم هم مهندس.

آخر ماه شد دیدم نهه حرفی از پول نمیزنه مهندس

ماه دوم شد کار کردیم و گه گاهی تیکه مینداختم واسه پول و بازم دیدم نه خبری نیست!

مهران هم این وسطا هی غر میزد که این پول بده نیست بیا بیرون و این حرفااا

منم که شدیدا به کارش علاقه داشتم هی مقاومت کردم

گذشت تا ماه چهارم! دیدم نه اینجوری نمیشه باید مستقیم حرف بزنم دیگه (اینم بگم که صحبت کردن راجع به مسائل مالی واقعا برام سخته.)

خلاصه که نشستمو گفتم مهندس اگه از این به بعد 15 ام به 15 ام واسه من حقوق نریزی من نمیام! (کلی مقدمه و اینا داشت دیگه خلاصه ش کردم!)

مهندس  اول گفت من نمیتونم و اینا بعد عید میتونم قول بدم مرتب بریزم و از این حرفااا منم گفتم پس من نمیام. اونم دید اینطوری نمیشه در نهایت یه روز خودش زنگ زد و گفت قبوله

در همین حین هم از فشارای مهران رو من خبر داشت. از اون روز گذشت یه روز گفتم مهندس پس هرطور شده 15 این ماه رو بریزین برام از ماه بعد حالا یکی دوروز دیرتر هم شد اشکال نداره

گفت نه خیالت راحت میریزم!

حالا اینکه امروز 16 امه و خبری از واریزی نیس!

نامرد حتی نگفت شماره کارت بده حالا یکی دو روز دیرتر میریزم

امروزم روزی بوده که باید میرفتم پیشش ولی نرفتم زنگ هم نزدم

حالا هم منتظرم زنگ بزنه و کلی چیزی بهش بگم

نمیدونم چرا اینطوری کرد. از کارمم خیلی راضی بود. ولی دیگه حتی اگه امروزم بریزه نمیرم پیشش

با این که اینکارو خیلی دوست دارم. ولی بلاخره بدون حقوق که نمیشه.

از اونطرفم مهران میگه دیدی از اول بهت گفتم با این کار نکن؟

راس میگه

یه جور شدیدی دچار سرخوردگی شدم.

خلاصه ش اینکه داغووونم داغوووون

23- عذاب هایی که میکشند!

21- اما تو کوه درد باش، طاقت بیار و ..

20- پول یا علاقه، مسئله این است!

هم ,روز ,ولی ,یه ,مهندس ,کار ,دو روز ,خلاصه ش ,گفتم مهندس ,دیدم نه ,علاقه داشتم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها